سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چرا همه ی پیامبران در خاور میانه ظهور کرده اند؟

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 88/2/18 10:0 عصر

شایداین سوال برای شما دوستان هم مطرح شده باشه که چرا پیامبران (تا آنجایی که می شناسیم و خصوصاً پیامبران اولوا العزم) همه در محدوده خاص جغرافیایی (تقریباً خاورمیانه) ظهور کرده و مثلاً در سایر نقاط جهان همچون آفریقا اروپا و یا آمریکا پیامبری را نمی شناسیم؟
درپاسخ به این پرسش نخست باید دانست یکی از مهمترین وظایف پیامبران به ویژه پیامبران اولوا العزم، هدایت و داوری میان مردمی است که به دلیل شکل گیری نظام اجتماعی و تزاحم منافع با همدیگر اختلاف پیدا کرده بودند زیرا انسان ها در ابتدا به صورت گروه های کوچک و به طور اشتراکی زندگی می کردند. اما رفته رفته با پیدایش آتش و فلز و گسترش امکانات، برخی بر برخی سلطه پیدا کردند و بسیاری از هدایت الهی دور شدند و آن یکپارچگی اولیه را از دست دادند. این بحران ها بیشتر در سرزمین های با تمدن کهن که به طور عموم در منطقه خاورمیانه بودند شکل گرفت. از این رو بیشتر پیامبران و به ویژه پیامبران اولوا العزم در این مناطق مبعوث شدند.
چنان که در قرآن مجید نیز می خوانیم:«کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ماجاءتهم البینات بغیا بینهم فهدی الله الذین ءامنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه والله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم؛: مردم، امتی یگانه بودند؛ پس خداوند پیامبران را نوید آور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان، کتاب [خود] را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند. و جز کسانی که [کتاب] به آنان داده شد - پس از آن که دلایل روشن برای آنان آمد - به خاطر ستم [و حسدی] که میانشان بود [هیچ کس] در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند هدایت کرد و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند»  (بقره، آیه 213).
برای توضیح بیشتر نظر شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
اولاً، یکی از لوازم نبوت عامه این است که هیچ مردمی بدون راهنما نیستند و  ممکن نیست خداوند ملتی را بدون رهنما رها کند زیرا خدا مربی و مدبر انسان است و انسان  مسافری است که عوالمی را پشت سر گذاشته و عوالمی پیش روی دارد انسان بدون  راهنمایی وحی نمی‏داند از چه عوالمی آمده است و به کدام عوالم می‏رود قرآن کریم در این  مورد می‏فرماید هیچ امتی بدون پیغمبر و راهنما نخواهد بود «ان من امه إلاخلا فیها نذیر»، (فاطر،  آیه 24) امکان ندارد جمعیتی در منطقه‏ای زندگی کنند و خداوند برای آنان راهنما نفرستد  خداوند مردم را خواه موحد و خواه غیر موحد از نبوت جدا نمی‏کند اصولاً نبوت از بشریت  جدا نمی‏شود یعنی ممکن نیست در عصری یا نسلی در سرزمینی گروهی زندگی کنند و برای  آنان نبوت نباشد و ممکن نیست جامعه بشری را بیافریند و وحی و سروش غیبی را خلق  نکند زیرا جامعه بدون وحی حیات انسانی نخواهد داشت.
  انفکاک بشریت و نبوت ممکن نیست یا خود پیغمبر در یک جامعه معین به سر می‏برد و یا  نماینده و جانشین او و یا کتاب و تعالیمش.
  این که در غرب پیامبری ظهور کرده است یا نه باید گفت ممکن است در آن قسمتها  جمعیتی نبوده و یا اگر بوده ما دلیلی نداریم که خداوند برای آنها انبیایی نفرستاده است چون  همه انبیایی که آمار و نامشان در جوامع روایی هست تنها نام بعضی در قرآن ذکر شده است  خدای سبحان می‏فرماید: «منهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک»؛ ما پیش از تو رسولانی  فرستادیم سرگذشت گروهی از آنان را برای تو باز گفته و گروهی را برای تو بازگو نکرده‏ایم، (غافر، آیه 78) لذا  شاید در غرب نیز انبیایی بوده‏اند که در قرآن قصه آنان نیامده است و علت عدم ذکر نام و  قصه آنان در قرآن این است که کتاب و آثار تبلیغی آنها برای مردم مشرق زمین و خاورمیانه  اصلاً آشنا نبود، (تفسیر موضوعی ج 6 آیت عبدالله جوادی آملی).
  ثانیا، باید راهی ورای حس و عقل باشد که بتوان از آن برای هدایت مردم استفاده کرد اما  فعلیت یافتن هدایت افراد مشروط به دو شرط است: یکی آنکه خودشان بخواهند از این  نعمت الهی بهره‏مند شوند، دوم آنکه دیگران موانعی برای هدایت آنان فراهم نکنند و محروم  ماندن بسیاری از مردم از هدایت انبیاء در اثر سوء اختیار خودشان بوده است چنانکه  محرومیت بسیاری دیگر در اثر موانعی بوده که دیگران در راه گسترش دعوت انبیاء بوجود  آورده بودند. و پیامبران خدا همواره برای برداشتن این موانع می‏کوشیدند با دشمنان خدا و  بویژه زورمندان و مستکبران به ستیز برمی‏خواستند بسیاری از ایشان در راه ابلاغ رسالت الهی  و هدایت مردم جان خود را فدا کردند.
  نکته قابل توجه اینکه ویژگی اختیاری بودن حرکت تکاملی انسان ایجاب می‏کند که همه  این جریانات به صورتی انجام یابدکه زمینه حسن یا سوء انتخاب برای طرفین حق و باطل  فراهم باشد مگر اینکه تسلط زورمندان  و اهل باطل بجایی برسد که راه هدایت دیگران را  بکلی مسدود کند و نور حق و هدایت را در جامعه خاموش سازند در این صورت خدای  متعال از راه های غیبی و غیر عادی طرفداران حق را یاری خواهد کرد اگر چنین موانعی بر سر  راه انبیاء نمی‏بود دعوت ایشان بگوش همه جهانیان می‏رسید و همگی از نعمت هدایت الهی  بوسیله وحی و نبوت بهره‏مند می‏شدند پس گناه محرومیت بسیاری از مردم از هدایت انبیاء  بگردن کسانی است که جلو گسترش دعوت ایشان را گرفته‏اند، (آموزش عقاید ج 2 استاد محمد تقی مصباح  یزدی).


بستن آب در جنگ بدر

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 88/2/17 9:46 صبح

دربرخی گزارشات تاریخی آمده است که درجنگ بدرپیامبراسلام-صلی الله وعلیه وآله-آب را برروی مشرکین بستند ومانع ازبرداشتن آب توسط مشرکین شده اند،آیا این موضوع واقعیت دارد؟

درپاسخ با این مطلب باید عرض کنم: اگر چه در برخی از گزارش‌ها آمده است، ولی حقیقت ندارد و از جمله روایات ساختگی به شمار می‌آید، زیرا پیامبر(ص) از هر لغزشی و خطایی مصون است، او اسوه حسنه است. همه می بایست در مکارم اخلاقی به حضرت اقتدا کنند. 

به بیان قرآن آن حضرت صاحب خُلق عظیم است. او نمونه کامل تمامی فضایل اخلاقی است. روشن است که چنین شخصی آب را به روی دشمن نمی بندد. بستن آب به روی دشمن نقطه مقابل فضایل اخلاقی است و این کارها از حضرت به دور است. همانند پیامبر(ص) امام علی(ع) است. ایشان در جنگ صفین پس از آن که با حرکت ناجوانمردانه معاویه روبه‌رو می‌گردد و آب را به روی سپاه علی(ع) می‌بندند، حضرت فرمان حمله صادر می‌کند و شط فرات را می‌گیرند، اما می‌گوید آب را به روی دشمن نبندید، حتی از روی مقابله به‌مثل.

در نادرستی داستان بستن چاه‌های بدر همین بس که پیش از آغاز درگیری در بدر، در آغاز سپاه مشرکان قریش در همین مکان موضع گرفته بودند و بعد تغییر مکان دادند. عاقلانه نیست که بگوییم: سپاه ابوسفیان از موضعی که از آب بهره‌مند بود، دست کشیدند و به موضع فاقد آب پناه بردند. که این به جهت تاکتیک جنگی بود! این سخن دلیل بر نادرستی نقل برخی از نویسندگان است. محمد بن اسحاق، اولین سیره نگار تاریخ اسلام می‌نویسد: مشرکان قریش قبل از درگیری بدردر موضعی که در آن آب وجود داشت، مستقر شده بودند امّا سپاه پیامبر(ص) در جایی  قرار داشتند که از آب محروم بودند. روایت درست این است که در جنگ بدر مسلمانان در موضعی که بودند، از آب بهره‌ای نداشتند اما به لطف خدا باران شدید بارید و مشکل بی‌آبی مسلمانان را برطرف کرد.{سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج 5 ، ص 31 - 29.}.

علاوه برمطالب فوق الذکر؛ قرآن می فرماید: «إذ انتم بالعدوه الدنیا و هم بالعدوه القصوی و الرکب منکم ...»(سوره انفال، آیه 42) به یاد آورید آن هنگامی را که شما بر کرانه نزدیک بودید و آنان بر کرانه دور بودند و کاروان از شما دور شده بود ... . این آیه از قرآن به مسلمانان می گوید: ای مسلمانان! به یاد آورید جنگ بدر و شرایط سخت آن را که یکی از آن شرایط سخت این بود که محل استقرار شما غیر مناسب بود، شما در طرف پائین دره که به طرف مدینه بود قرار داشتید و دشمنتان در طرف بالای دره قرار داشت و این برای شما خطرناک بود و دشمن را در موضع قدرت قرار می داد ولی با این حال خداوند شما را پیروز گردانید. جائی که مسلمانان در آنجا بودند، در قرآن به نام عدوه دنیا و جائی که کافران قرار داشتند به نام عدوه قصوی نام برده شده است. عدوه به معنای لبه است. عدوه دنیا به معنای لبه نزدیک و عدوه قصوی به معنای لبه بالا است. زمخشری می گوید: خداوند می خواهد با ذکر این شرایط بفهماند که دشمن بسیار قوی بوده و اسباب پیروزی آنان فراهم بوده و تعدادشان چند برابر مسلمانان بوده و مسلمانان در شرایط بدی قرار داشتند، بسیار کم و ضعیف بودند و مرکز استقرارشان نامناسب بود و پیروزی آنها بر دشمن فقط کار خدا بود چون آنجائی که مشرکان در آن قرار داشتند جای خوبی بود، هم آبها در آنجا بود و هم زمین آنجا سفت و سخت بود در حالی که در مرکز استقرار مسلمانان اصلا آبی نبود و به علاوه اینکه آبی نبود، زمینش هم همه اش شن و ماسه بود و راه رفتن در آن مشکل بود و از طرف دیگر این مشکل هم برای مسلمانان بود که کاروان قریش هم از دست رفته بود و امکان داشت نیروهای محافظ آنها هم به این مشرکان بپیوندند و مسلمانان که برای جنگ با کافران به آن منطقه نیامده بودند، بلکه ناگهان با نیروهای دشمن روبرو شدند.(کشاف، ج2، چاپ چهار جلدی، ص223 در ضمن آیه 42 سوره انفال)

 بر اساس سخن کشاف، چاه های آب در منطقه بدر در اختیار کافران بود و آنان زودتر از مسلمانان آنجا را گرفته بودند و مسلمانان در جائی بودند که آب نبود. با این حساب چه کسی آب را می تواند به روی دیگری ببندد؟

 در تفسیر صافی ج1، چاپ دو جلدی، ص640 در تفسیر آیه 12 سوره انفال می گوید: مشرکان بر آب مسلط شدند.

علامه طباطبایی(ره)در تفسیر المیزان ج9 ص92 در ضمن تفسیر آیه 42 سوره انفال می گوید: شکل روبرو شدن مسلمانان با مشرکان خواست خدا بود بدون اینکه بین آنها مانعی و حاجبی باشد ناگهان به هم رسیدند و چاره ای جز جنگ هم نبود. اینگونه روبرو شدن و پیروزی مسلمانان بر کافران، فقط کار خدا بود و از راه عادی نمی شد بر کافران پیروز گردید.

    پس همان طوری که ملاحظه می کنید، در جنگ بدر دشمن بر چاههای آب مسلط بود و مسلمانان آب نداشتند. دشمن می توانست به مسلمانان آب ندهد و اگر آب نمی داد مسلمانان از تشنگی هلاک نمی شدند بلکه از جای دیگر آب می آوردند، گرچه مسلمانان امکانات کمی داشتند و تهیه آب مشکل بود. با این حال در اینجا مورخان نمی گویند که کافران آب را به روی مسلمانان بستند چون کافران که بر مسلمانان مسلط نبودند و آنها را محاصره نکرده بودند تا چند روز تشنه بمانند و بمیرند. به کار بردن کلمه بستن آب به روی مسلمانان، کاربرد درستی نیست گرچه کارشان زشت است و باید همه از آب استفاده کنند. همانطوری که علی علیه السلام در صفین پس از اینکه شریعه آب را تصرف کردند فرمود: شما مانع آنها نشوید.

همچنین در قرآن در آیه 11 سوره انفال می گوید: «... و ینزل علیکم من السماء ماءا ...» به یاد آورید ای مسلمانان آن هنگامی را که خداوند بر شما از آسمان آبی نازل کرد. خداوند با این آیه یادآوری می کند شرایط سخت مسلمانان در جنگ بدر را و گوشزد می کند که پیروزی شما بر کافران کار خدا بود. یکی از کمکهای خداوند همین باران بود چون مشرکان بر آب مسلط بودند و مسلمانان آب نداشتند و تهیه آب مشکل بود. خداوند از آسمان باران فرستاد، آن هم باران بسیار پر آب که هم زمین را زیر پای مسلمانان سفت کرد و هم مسلمانان حوضچه های آب ساختند و همه آنها با آب پر شد و مشکل آب حل شد و علت ساختن حوضچه ها همین بود و گرنه مسلمانان اگر آب چاه داشتند نیازی به ساختن حوض نبود. به این ترتیب مشکل آب مسلمانان حل شد و این باران برای کافران مشکل ساز شد. (مراجعه کنید به الصحیح من سیره النبی، ج3 ص165 به بعد، چاپ جامعه المدرسین) حتی برخی آورده اند که تعدادی از مشرکان آمدند تا از آب حوضچه های مسلمانان بخورند، مسلمانان خواستند راه ندهند، پیامبر فرمود: بگذارید بخورند.(الصحیح) در تاریخ طبری، آمدن عده ای از کافران برای خوردن آب از حوضچه مسلمانان را آورده است و پیامبر خدا فرمود: اینهائی که از حوض آب خوردند همه شان در جنگ کشته می شوند جز حکیم بن حزام.(تاریخ طبری، ج2 ص 145 هشت جلدی) پیامبر اسلام با این پیشگوئی دل مسلمانان را تقویت کرد و جز حکیم بن حزام همه آنان که از بزرگان قریش هم کشته شدند. آنان آب داشتند ولی برای اطلاع از اوضاع و احوال و به بهانه آب خوردن آمده بودند. آن روز در سایه باران همه جا آب شد.


انا لله و انا الیه راجعون

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 88/2/16 3:8 عصر

جوانی عکس خودش را نزد حضرت امام (ره) فرستاد گفت: آقاجان یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید تا برایم کافی باشد حضرت امام طی یک جمله دنیا و آخرتی نصیحتش کرد و نوشت اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیه راجعون. ما مال خدائیم. آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمی کند

می خواهمت

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 88/2/10 10:0 عصر

تو مستی و مستانه می خواهمت

تو  جـانی و  جـانانه می خواهمت

ترا من  به اندازه ی  یک غـزل

عمیق و صمیمانه می خواهمت 

به اندازه ی  یک  امام  غریب

غریبـا!  غریبـانه می خواهمت

بدانند بگذار مردم !   به گور!

من پیر فرزانه می خواهمت

کمی گوش کن ! حرف مردان یکی است

ترا مرد و مردانه می خواهمت

ببین!  پاک دیوانه ام کرده ای !

به والله ! دیوانه می خواهمت

پرسـتار  دلـهـای   بیـچارگان

پریچهر حنانه  می خواهمت

بـه « کیوان » رسـاندی فغان مرا

به ساقی ی میخانه می خواهمت


دکتر شریعتی

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 88/2/9 10:0 عصر

1167354yin8tsiepj.gif

چه تنگنای سختی است یک انسان یا باید بماند یا برود و این هردو، اکنون برایم از معنی تهی شده است و دریغ که راه سومی هم نیست .....

614680djq0l440oz.gif


قرآن

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 88/2/8 9:0 عصر

Bism01.gif

 

باسلام

 

انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون

 

z3942d7tmv008vcw8ifev68zvoeolhgq.jpg


یادداشت هایی برای خدا

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 88/1/28 9:0 عصر

از مستی ام ، منظور تو

خمخانه تو ، انگور تو

جانا ! سرا پا نور تو

از (می)  تویی ، تفسیر من 

 2cdy0bt.gif10of8km.gif 2cdy0bt.gif 

 خوش بحالت خدا جونم !

چه صبری داری

 چقدر ظلم میبینی و چقدر عطوفت داری

 چقدر تحملت زیاده ، عجب بنده های اجق وجقی رو تحمل میکنی

 خدا جونم !

چقدر خوبه که تو هستی ، چقدر احساس امنیت میکنم با وجود مستمرت

 من خیلی گنهکارم ولی همیشه امید داشتم به رحمتت

 خدا جونم ! بی حد و حصر دوستت دارم . عاشقتم

 

2cdy0bt.gif 2cdy0bt.gif10of8km.gif 2cdy0bt.gif  2cdy0bt.gif  

به اعتقاد من خدا یگانه ای مکرر است 

یگانه ای که با شمار بندگان برابر است

به اعتقاد من خدا همان که فکر می کنیم

درست شکل اعتقاد ماست، شکل باور است

گروهی از میان ما خدایشان بزرگ نیست

خدایشان درست مثل شخصشان محقر است

گروهی از میان ما خدای پر غرورشان

همیشه کینه ورز و اخم کرده و ستمگر است

گروهی از میان ما خدای مه گرفته شان

شبیه دیدن از ورای شیشه ای مشجر است

ولی خدای من خدای عاشقی است که روز و شب

میان چشمه ی تبسمش دلم شناور است

خدای من بزرگتر از آنچه فکر میکنند

خدای من از آنچه حرف می زنم فراتر است

خدای من جداست از خدای سختگیرشان

مرا کسی که آفریده یک خدای دیگر است

گناه اگر نمی کنم برای عرض عاشقی است

وگرنه هر گناه پیش لطف او میسر است

کسی درست می شناسد آن بزرگ پاک را

که مثل من تمام عمر با خدا برادر است

به نام نامی یگانه اش قسم که بی گمان

هر آنکه فکر می کند خدا یکی است، کافر است

2cdy0bt.gif 2cdy0bt.gif10of8km.gif 2cdy0bt.gif  2cdy0bt.gif  

خدایا پاکم کن تا تو را با انجام کارهایی که به من سپرده ایی ستایش کنم مبادا که در خدمت گذاری تو ناشکیبا و دلخسته شوم. این راه آرامشی است ، که بالاتر از درک آدمی است. خدایا بیا و در قلب و ذهن من ساکن شو تا وسعت یابند و تمامی آفرینش را در برگیرند ، تا از هم جدا نباشیم . چرا که ما هم جزئی از آن کل هستیم، چنان پاکم کن تا هستی ام را سراسر وقف تو و خلقت کنم که اسیر رنج و پریشانی است معبود من ، ضعیف و درهم شکسته ام گرانبار و تنها .

تو دریای رحمت و مهری ، گناهان من عظیم است اما رحمت و بخشایش توبس عظیم تر از گناهان من . به رحمت تو پنـــاه می آورم . مرا پاک گردان تا هنگام قضاوت دیگران رحیم باشم. رحمت تو همه چیز را زیبا می کند ، هنگامی که می لغزیم. .خدایا ! با آزمونی رویارو هستم بگذار با ایمان به آنکه پرسشگر تویی همانگونه که پاسخگو تویی با آن روبرو شوم.

من بسیار نادانم ، اما دانش تو بیکران است.

2cdy0bt.gif 2cdy0bt.gif10of8km.gif 2cdy0bt.gif  2cdy0bt.gif


خدا

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 88/1/27 9:0 عصر

هر بار که احساسی داری و به آن توجه نمی کنی

                                              روی از من بر تافته ای ...

هر گاه به تو پیشنهاد می شود

که به احساسهای ناخوشایند خاتمه دهی

یا اختلافی را حل کنی

و تو به آن بی توجهی نشان می دهی ُ مرا کنار زده ای ...

  هنگامی که به لبخند بیگانه ای پاسخ نمی دهی

  شب هنگام زیر آسمان اعجاب آور قدم می زنی

 و به بالا نگاه نمی کنی  ُ

یا از باغچه ای می گذری و درنگ نمی کنی

تا به زیبایی آن توجه کنی

                               مرا از خود دور کرده ای ...

هر بار که صدای مرا می شنوی

یا حضور عزیز از دست رفته ای را حس می کنی

و می گویی که این فقط یک خیال است

                                    مرا رد کرده ای .......

 

                                        ( نیل دونالد والش ) 


کانون قرآن و عترت دانشگاه شهرکرد

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 88/1/26 4:31 عصر


510142k3lbelriw2.gif
432022s1vheyatjs.gif
924141qkllyqp2rc.gif924141qkllyqp2rc.gif924141qkllyqp2rc.gif

با اندکی مهربانی؛

924141qkllyqp2rc.gif924141qkllyqp2rc.gif924141qkllyqp2rc.gif

 
 924141qkllyqp2rc.gif924141qkllyqp2rc.gif

 

1218616hnz39cf5rh.gif

657798w8kz7t9wah.gif657798w8kz7t9wah.gif657798w8kz7t9wah.gif

439872zev6untzyt.gif

 

924141qkllyqp2rc.gif924141qkllyqp2rc.gif

924141qkllyqp2rc.gif

کانون قرآن و عترت دانشگاه شهرکرد 
کانون قرآن و عترت دانشگاه شهرکرد 
کانون قرآن و عترت دانشگاه شهرکرد 
کانون قرآن و عترت دانشگاه شهرکرد 
کانون قرآن و عترت دانشگاه شهرکرد 
28wgqa1.gif                     28wgqa1.gif
 
447826eewa4rjleq.gif


علائم و نشانه هاى قبل از ظهور نور

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 87/12/23 5:0 عصر

مرحوم شیخ صدوق و برخى دیگر از بزرگان آورده اند:

روزى حضرت امیرالمؤمنین ، امام علىّ علیه السلام در جمع بسیارى از مردم سخنرانى مى نمود؛ در ضمن فرمایشات خود، خطاب به مردم کرد و اظهار داشت

اى مردم ! پیش از آن که من از بین شما رحلت نمایم و مرا از دست دهید، آنچه مى خواهید سؤ ال کنید و جویا بشوید تا از علوم من بهره مند گردید.از بین افراد جمعیّت ، شخصى به نام صعصعه بن صوحان از جاى برخاست و سؤ ال کرد:

 یا امیرالمؤمنین ! دَجّال چگونه و در چه زمانى خارج مى شود؟

امام علىّ علیه السلام در جواب فرمود:

 پیش از خروج دجّال ، علائم و نشانه هائى است که یکى پس از دیگرى ظاهر و واقع خواهد شد، از آن جمله :
مردم نسبت به نماز بى توجّه شده و کارهاى دنیا و امور شخصى را در أولویّت قرار مى دهند، نسبت به امانت بى اعتنا گشته و سهل انگارى مى کنند، دروغ و دروغ گوئى را حلال و توجیه مى نمایند؛ و نیز رباخوارى شایع و عادى گردد.
مردم ساختمان ها را محکم و مجلّل بنا مى کنند، دین و احکام شریعت را با دنیا و اموال آن مبادله مى نمایند، افراد سفیه و بى خرد براى اجراء امور جامعه برگزیده مى شوند، زنان در مسائل مختلف مورد مشورت قرار مى گیرند، دید و بازدید خویشاوندان با یکدیگر قطع مى گردد.
و پیروى از تمایلات و هواهاى نفسانى انجام مى پذیرد؛ و خونریزى ، عادى و ساده گردد، حلم و بردبارى مذموم و به ظلم و تجاوز فخر و مباهات شود.
رؤ ساء و حکماء، اشخاصى فاجر و فاسق باشند، کارگزاران و گردانندگان امور جامعه ، افرادى ظالم و بى باک خواهند بود؛ و عارفان عالم ، نسبت به دین خائن باشند؛ قاریان ، قرآن را وسیله معاش و خودنمائى قرار دهند، شهادت و گواه ناحقّ رایج گردد، تهمت و ارتکاب گناه عادى و ساده باشد.
قرآن را - فقط - زیبا بنویسند و زیبا بخوانند (بدون آن که توجّهى به معنا و محتواى آن داشته باشند؛ و نیز بدون آن که در امور زندگى و موقعیّت کارى خود، مورد عمل قرار دهند)، مساجد و عبادتگاه ها مزیّن و مجلّل - ولى بى محتوا - باشد، دل ها از یکدیگر جدا و بلکه مخالف همدیگر گردند، عهد و وفا اهمیّتى نداشته ؛ و زن ها با مردان در امور اقتصادى و تجارى مشارکت نمایند.
افراد فاجر و فاسد - بجهت ایمنى از شرّشان - مورد احترام قرار مى گیرند، دروغ گویان تصدیق و تاءیید مى شوند، هرکس نسبت به دیگرى بدبین و مشکوک مى باشد؛ و به همدیگر جسارت و توهین روا داشته و انجام مى دهند، زنان سوار اسب و موتور، دوچرخه و... مى شوند؛ و همچنین از جهت قیافه ، زنان و مردان شبیه یکدیگر مى گردند.
براى هر قضیّه و جریانى شهادت دهند، بدون آن که در جریان اءمر و یا از واقعیّت خبر داشته باشند و یا بدانند که حقّ با کیست .
مردم احکام و مسائل دین را مى آموزند نه براى دین ، بلکه براى دنیا و معاش ، آن ها دنیا و متعلّقات آن را باارزش و عظیم بدانند؛ ولى آخرت را بى ارزش و هیچ محسوب نمایند.
گرگان صفتان ، لباس میش بر تن کنند؛ ولى دل ها و درون آن ها متعفّن و فاسد باشد.
سپس حضرت امیرالمؤمنین علىّ صلوات اللّه علیه افزود:
در یک چنین زمانى هرکس و هر مؤمنى به دنبال پناهگاهى مى گردد؛ در آن هنگام دجّال ظهور و خروج مى کند، در حالى که چشم راست ندارد و چشم چپش در پیشانى او همچون ستاره صبح مى درخشد، در پیشانیش نقش کافر مى باشد.
او سوار بر الاغى سفید رنگ خواهد بود و به سوى شامات حرکت مى کند و در محلّى به نام بیداء - که بین مکّه معظّمه و مدینه منوّره واقع شده است - درون زمین فرو مى رود؛ و تمام تابعین و پیروان او حرام زاده هستند.
سپس امام زمان علیه السلام ظهور و قیام مى نماید؛ و نیز حضرت عیسى مسیح علیه السلام حضور مى یابد و پشت سر او نماز مى خواند

منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان علیه السلام

مؤلّف : عبداللّه صالحى


<      1   2   3   4   5   >>   >