سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرشته ی فراموشکار

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 87/8/14 6:0 عصر

فرشته تصمیمش را گرفته بود.پیش خدا رفت و گفت:"خدایا...میخواهم زمین را از نزدیک ببینم.اجازه می خواهم و هلتی کوتاه.دلم بی تاب تجربه ای زمینی است."
خداوند درخواست فرشته را پذیرفت...

فرشته گفت:"تا بازگردم...بال هایم را اینجا می سپارم.این بال ها

در زمین چندان به کار من نمی ایند."

خداوند بال های فرشته را بر روی پشته ای از بال های دیگر گذاشت و گفت:"بال هایت را به امانت نگاه می دارم...اما بترس که زمین اسیرت نکند...زیرا خاک زمینم دامنگیر است..."فرشته گفت:"باز می گردم...حتما باز می گردم.این قولی است که فرشته ای به خداوند می دهد."

فرشته به زمین امد و از دیدن ان همه فرشته ی بی بال تعجب کرد.او هرکه را که می دید...به یاد می اورد...زیرا او را قبلا در بهشت دیده بود.اما نمی فهمید چرا این فرشته ها برای پس گرفتن بال هایشان به بهشت باز نمی گردند؟

روزها گذشت...و با گذشت هر روز فرشته چیزی از یاد برد...و روزی رسید که فرشته دیگر چیزی از ان گذشته ی دور و زیبا به یاد نمی اورد...نه بالش را نه قولش را...

فرشته فراموش کرد......فرشته در زمین ماند......فرشته هرگز به بهشت بر نگشت...هرگز...


محبت خدا

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 87/8/13 6:0 عصر

229248abu3e9v4w9.gif

روزی شخصی ازبیابان به سوی مدینه می آمد درراه دید پرنده ای به سراغ بچه های خود درلانه رفت.او جوجه های آن پرنده مادر را ازلانه در آورد با خود گفت:
"
اینها را به عنوان هدیه نزد پیامبر(ص) ببرم.

جوجه ها رابه حضور پیامبر آورد، دراین هنگام جمعی از اصحاب حاضربودند ناگاه دیدند که پرنده ی مادر بی آنکه ازمردم وحشتی کند آمد و خود را روی جوجه هایش انداخت.معلوم شد پرنده ی مادر، به هوای جوجه هایش به دنبال مرد آمده و محبت و علاقه به فرزندانش به قدری زیاد بود

که ترس از گرفتاری و اسارت، خود را روی آنها انداخت

 و با زبان حال جوجه هایش را میخواست.

پیامبر(ص) رو به حاضران کرد و فرمود:

"این محبت مادر رانسبت به بچه هایش درک کردید ولی بدانید خداوند هزاران برابر این محبت به بندگانش محبت وعلاقه دارد"

229248abu3e9v4w9.gif


حدیث

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 87/8/12 9:5 صبح

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

کسانی که به خاطر گناهانشان می میرند بیش از کسانی اند که بر اثر رسیدن اجلشان می میرند و آنانکه به سبب احسان کردن عمر طولانی می کنند بیش از کسانی اند که بواسطه عمر طبییعی زندگی می کنند.

مستدرک الوسائل ج 11 ص 377


اسلام و شادی

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 87/7/28 10:51 صبح

سؤال   ظاهرا بر این پیش فرض مبتنی است که شادی کردن و شاد بودن تنها به وسیله کارهایی محقق می شود که از نظر اسلام حرام و ممنوع است. کارهایی از قبیل، موسیقی مبتذل، رقص مختلط، استفاده از نوشیدنی های حرام و امثال آن که گاه دیده می شود بعضی افراد نا آگاه از آن استفاده می کنند.

اما اگر ما برای شاد بودن و شادمانی کردن معنای وسیع تری در نظر بگیریم و در به کار بردن روش های شادی بخش،  به جای راه های ممنوع از راه های مجاز استفاده کنیم، نه تنها شادیمان عمیق تر خواهد بود بلکه از دوام بیشتری هم برخوردار می شود.

برای توضیح مطلب اول، یعنی گسترش دادن معنای شادی باید خدمتتان عرض کنیم:

ارمغان دین برای بشر شادی، بهجت و سرور به معنای واقعی و عمیق آن می‏باشد. دین هم بشر را با شادی واقعی آشنا کرده و هم راه رسیدن به آن و بهره‏مندی کامل از آن را پیش روی او نهاده است.

خواندن دعایی با شور و حال و نمازی با حضور قلب، نجوایی شبانه و زمزمه‏ای عاشقانه، کمک به انسانی افتاده، نوازش یتیمی غمگین، سیر کردن گرسنه‏ای بینوا، زیارت بارگاه انسانی پاک، دیدار وابستگان و گفت‏وگو با دوستی صمیمی که همگی از سفارش‏های دین و تعالیم پرمحتوای آن است، همان سرور و نشاطی را به دنبال دارد که دیدن بهار طرب‏انگیز و صبح پرلطافت و قطره‏ای شبنم بر رخسار گل سرخ و زمزمه جویبار و وزش نسیم روح فزا.

 

هر دو نوع شادی برگرفته از یک حقیقت و هر دو جلوه‏ای از زیبایی وعظمت و کمال خداوند بزرگ و کریم است. نگاهی گذرا به تعالیم دینی نشان می‏دهد، شادی و سرزندگی از آثار ایمان مذهبی است؛ چرا که مذهب بر زمینه‏های پیدایش شادی سفارش کرده و نشانه‏هایش را ستوده است. نداشتن نگرانی و اضطراب و غم و اندوه و رسیدن به اطمینان قلبی اساس هر نوع شادی است و این ممکن نیست مگر با ایمان به قدرت مطلقی که سرچشمه همه نیکی‏ها است  به همین دلیل، عمیق‏ترین و عالی‏ترین شادی‏ها و سرورها از آنِ مردان پاک سیرت و آشنا با خداوند است. در حدیثی از پیامبر(ص) می‏خوانیم: «  رکعتان فی جوف اللیل أحب الیّ من الدنیا و مافیها  ؛ دو رکعت نماز در دل شب نزد من از دنیا و آنچه در آن است، ارزنده‏تر و دوست داشتنی‏تر است.»

حضرت صادق(ع) می‏فرماید: اگر مردم از فضیلت شناخت خداوند متعال آگاه بودند، چشمان خود را به بهره‏های مادی که خداوند به دشمنانش بخشیده نمی‏دوختند و دنیای آن‏ها در نظرشان از چیزی که زیر پا لگد می‏کنند، بی‏ارزش‏تر بود و از شناخت خداوند چنان لذت می‏بردند که گویا پیوسته در باغ‏های بهشت با دوستان خدا، همنشین و همراهند.3

در دین اسلام دستورهای فراوانی که زمینه‏ساز شادی و سرور است وارد شده است: مانند سفارش به حسن خلق و گشاده‏رویی و دیدار برادران ایمانی با روی گشاده و چهره شکفته و تلاش برای شادی کردن مؤمنان؛ چنان که در روایت آمده است:

  «الق اخاک بوجه منبسط  ؛ با رویی گشاده با برادران ملاقات  «  ایما مسلم لقی مسلماً فسره، سرّه الله عزوجل  ؛ هر مسلمانی که مسلمانی را ببیند و او را مسرور کند، خداوند را شاد کرده است.» در بهشت خانه‏ای است به نام خانه شادی، تنها کسی که یتیمان و بچه‏ها را خوشحال کند به آن داخل می‏شود.

بوی خوش عامل مهم شادمانی است و متقابلاً بوی بد عامل ناامیدی و افسردگی؛ در روایات اسلامی توجه ویژه‏ای به استفاده از عطریات و بوی خوش شده است و خوشبو بودن از ویژگی‏های پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله - و از سنت‏های آن حضرت شمرده شده است؛ حضرت صادق - علیه السلام - می‏فرماید: رسول خدا - صلی الله علیه و آله - برای بوی خوش بیش‏تر از خوراک خرج می‏کرد.

رنگ روشن شادی آفرین است؛ در دین نیز به پوشیدن لباس‏های روشن و به ویژه سفید، توجه زیادی شده است؛ در حال نماز بر پوشیدن لباس سفید تأکید شده و پوشیدن لباس سیاه در این حال مکروه شمرده شده است؛ در حدیثی از پیامبر بزرگ اسلام(ص) آمده است: «  لبسوا البیاض فأنهما اطیب و اطهر و کفنوا فیها موتاکم  ؛ لباس‏های سفید بپوشید، چون بهتر و پاک‏تر است و مردگان خود را در آن‏ها کفن کنید.»

در اسلام آراستگی ظاهری امتیازی برای فرد و یکی از نشانه‏های ایمان شمرده شده است. هر مسلمان مؤمنی از کودکی با حدیث «  النظافة من الایمان  » آشنا است؛ نقش آراستگی ظاهر در آرامش و نشاط روحی و ایجاد شادی و انبساط فردی و اجتماعی انکارناپذیر است.

کار جوهر آدمی و نشانه حیات او است، انسان تنبل، بهره‏اش از زندگی اندک و سلامتی‏اش در معرض خطر و شادابی‏اش برباد است. کار و تلاش از انحرافات و لغزش‏ها جلوگیری می‏کند؛ زمینه بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی را از بین می‏برد و بر سرزندگی و نشاط می‏افزاید. در روایات اسلامی به حدی بر اهمیت کار وتلاش در راه کسب روزی حلال و تأمین هزینه‏های زندگی تأکید شده که انسان غرق در شگفتی و حیرت می‏شود. حضرت صادق(ع) در روایتی می‏فرماید: فرد زحمتکش که برای رفاه خانواده‏اش می‏کوشد، همانند مجاهد در راه خدا است.

سیر و سفر در شهرها وسرزمین‏های مختلف و گشت و گذار در طبیعت و دیدن منظره‏های زیبا و آشنایی با آداب و رسوم ملت‏ها، گذشته از فایده‏های فراوان مادی و معنوی، آدمی را از افسردگی می‏رهاند و به سلامتی جسم و روان و ایجاد شادابی کمک شایانی می‏کند. از این رو، دین مقدس اسلام مردم را بسیار بدان سفارش کرده است و تعبیر «  سیروا فی الارض  » را در آیات متعددی از قرآن می‏توان یافت.

توصیه به شرکت در مجالس شادی مثل مجالس عروسی و ولیمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند وخرید خانه و برگشت از حج و زیارت  که هدف از از آن‏ها ایجاد انس و الفت و صفا بین مؤمنان و شاد و مسرور ساختن آن‏ها است، گواه اهمیت دادن دین مبین به مقوله شادی وسرور است. سفارش به پوشیدن لباس‏های نیکو و زیبا و زینت کردن و معطر بودن و شادی کردن و شاد ساختن یکدیگر در اعیاد اسلامی، به ویژه عید سعید غدیر و تأکید بر صله ارحام و اطعام دادن و دست دادن و مصافحه با مؤمنان و زیارت آن‏ها و تبسم کردن به روی آن‏ها و هدیه دادن به آن‏ها، شاهد دیگری بر توجه اسلام به این امر است.

باید دانست شادمانی تنها در لذت‏های مادی گذرا خلاصه نمی‏شود. شادمانی واقعی در نزدیک شدن به هدف والای آفرینش و آراسته شدن به خصلت‏ها و خوی‏های انسانی و الاهی است. به گفته ارسطو: «شادمانی عبارت است از پروراندن عالی‏ترین صفات و خصایص انسانی.» بنابراین، لذت و خوشی تنها با عوامل مادی به دست نمی‏آید. عوامل معنوی نیز در ایجاد شادی مؤثرند. گاهی انجام کارهایی که عادتاً باید لذتبخش باشند، نه تنها لذتی به انسان نمی‏بخشد، بلکه عذاب وجدان و تشویش روحی نیز می‏آورد؛ چرا که روح و وجدان آماده لذت بردن نیستند. یک غذای لذیذ یا رابطه جنسی و یا خانه بسیار زیبا، اگر حرام و نامشروع و غیر معقول باشد، برای انسان سالم و طبیعی تلخ و ناگوار است.

پرهیز از گناه در بیش‏تر مواقع، پرهیز از لذت‏های مادی سطحی است؛ ولی در عین حال شادی آور است؛ زیرا روح آدمی به گونه‏ای است که گاه از پرهیز و ریاضت معقول سرخوش می‏شود. ارضای تمایلات به هر صورت و در هر شرایط شادی آور نیست. گاه پرهیز از لذت، لذت بخش‏تر از نیل به لذت است.

اگر مادری برخلاف میل فرزند دلبندش او را از خوردن غذایی زیانبار بازداشت، آیا مانع شادمانی او شده است؟

اگر پزشکی برای راحت ساختن بیماری که غده‏ای در مغز دارد، با چاقوی تیز جراحی جمجمه‏اش را شکافت، آن غده دردآور را بیرون آورد و او را از غم و درد جانکاه رهانید، به او شادی نبخشیده است؟ آیا درست است بگوییم این پزشک با شکافتن استخوان این بیمار او را آزرده ساخته و شادمانی را از او گرفته است؟

آیا منع بیمار از بعضی غذاها و کارها، محروم کردن او از سرور و شادمانی است؟

آیا منع از شراب خواری که ارزنده‏ترین گوهر وجود آدمی یعنی عقل را محجوب و پوشیده می‏سازد و بزرگ‏ترین جنایت‏ها و زشت‏ترین کارها را آسان و زیبا جلوه می‏دهد، بازداشتن انسان از شادی و شادمانی است؟

آیا سفارش به دوری از تهمت و غیبت و دروغ و ریا و نگاه ناروا و رابطه ناسالم که زمینه‏ساز هزاران آسیب فردی و اجتماعی و بستر همه ناهنجاری‏های روانی و اجتماعی است، دور کردن انسان از شادی است؟

آیا سفارش به ارتباط با کانون عظمت و کمال یعنی خداوند متعال و رسیدن به سکون و اطمینان قلب در پرتو این ارتباط که محور اصلی آموزه‏های دینی و مذهبی است، شادی بخش نیست؟

آیا دستور به نماز و عبادت و صله رحم و انفاق به تهی‏دستان و گذشت و بزرگواری و کمک به برادران دینی و پیشی گرفتن در نیکی و خوبی و تقوا و پاکدامنی و عفت و وقار و اخلاص در اعمال و تکبر نورزیدن و خودپسند نبودن و هزاران دستور فردی و اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی و سیاسی دیگر، زمینه ساز شادی حقیقی و راستین بشر در دنیا و آخرت نیست؟

ستودن اعمالی چون گریه از خوف خداوند و عظمت و کبریای او و گریستن بر خطاها و گناهان و نیز گریه و سوگواری در عزاداری اولیای الاهی و انسان‏های برجسته و ممتاز و سفارش به آن‏ها، به هیچ وجه با سرزندگی و نشاط ناسازگار نیست. گریه‏ای که از سر عشق به خداوند و یادآوری عظمت او باشد، پیوند با دریای بی‏کران همه نیکی‏ها و زیبایی‏ها و سرچشمه همه شادی‏ها و بهجت‏ها است. گریستن بر مظلومیت اولیای الاهی و جفایی که بر آنان رفته است، در واقع گریستن بر پنهان شدن خورشیدهای تابان و زندگی بخش و چیرگی ظلمت و تیرگی بر آسمان انسانیت است؛ چنین گریه‏ای نه تنها به افسردگی نمی‏انجامد بلکه به گواهی تاریخ و تجربه، هماره نیروی معنوی و قدرت روحی و سرزندگی را افزایش می‏دهد و پویایی و تحرک جامعه انسانی را رونق می‏بخشد. 

 
اگر به اسلام عمل شود تجلی زیبایی های آن کام همه را شیرین خواهد کرد

 

1


خدایا چقدر بهونه دارم

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 87/7/8 2:10 عصر

خدای من،کاش می شد تو فقط مال من باشی.گاهی اونقدر در مونده وناامید می شم که فکر میکنم تو من رواز یادبردی. فکر میکنم اونقدر سرت شلوغه که وقت نداری به من توجه کنی.اما یه چیزی ته قلبم میگه که تو هستی اما داری به آدمهای خسته تر از من میرسی.وقتی به ادمهای خسته تر از خودم فکرمیکنم،یه کم آروم میگیرم.نمیدونم این آرامش به خاطر اینه که دارم تورو شکر میکنم یادلم خنک میشه که از من بیچاره تر هم هست.چقدربدجنس میشم گاهی!
تو به آدمها محبت دادی اما فکر میکنم خودتم متعجب می مونی ازاین همه حس بی مهری که ما درحق همدیگه داریم. خدای من،یکی میگفت که تو اون بالایی اما ستاره های اسمون من داره یکی یکی کم میشه،چقدر راست میگفت. یه روزی همشون اون بالا بهم چشمک میزدن ولی الان انگاردارن خودشون روازم پنهان میکنن وبهم می گن که بدشدم. خدا جون چرا من بد شدم؟
وای که چقدر ما ادمها پر توقعیم.دلیل بد شدنمون رو هم میخوایم ازتو بپرسیم.وتو چقدر صبوری که همیشه شیطون رو می بینی که داره اروم اروم خودش رو توی وجود من جا میکنه ام باز هم سکوت میکنی وهر وقت در خونه ات رو میزنم،دست محبتت روروی سرم میکشی.
بچه که بودم فکر می کردم اینکه شیطون می ره توی جلدم،فقط یه جمله ساده اس برای یه نصیحت ویه هشدارمادرانه که مامانم میخواست با گفتن اون،من رو به خوب بودن تشویق کنه.اما حالا گاهی واقعاً اون اینجاست.زیر پوست من.
گاهی اونقدر بهش رو میدم که جای تورو میگیره ومیاد نزدیکترازرگ گردنم.چقدر اون لحظه ها زشت میشم.توی آینه که نگاه میکنم انگار من نیستم.قلبم رومیبینم که تار شده ومن هرروز این سیاهی رو تیره تر میکنم.
ولی خدای من،چقدر خوبه که وسط این همه غفلت وبی شرمی من،تو باز هم مهربونی ووقتی حتی با یه قلب سیاه میام وبهت التماس میکنم بزرگترین آدم زندگیم رو نگیری،تو خیلی زود یه کاری میکنی که من آروم بشم. خدای من،چقدر من بهانه دارمبرای دور شدن از تو و چقدرتوامیدواری به بازگشت ما آدمها،انگاربه جای اینکه من به توایمان داشته باشم،توایمان داری که من شیطون رورها میکنم ومیام به سمت تو
کاش من هم مثل تو بودم واینقدر زود نمی باختم...!

یا حق


بهشت کجاست ؟

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 87/7/8 2:3 عصر

در باور عامه بهشت یعنی جائی که دیگه نه زحمتی هست و نه نیاز به تزکیه و رشد درونی

فکر می کنند که بعد ازمردن دو تا بال در می آرند و با یه رهنمای اختصاصی می رند ته بهشت و روی تخت پادشاهی می شینند و میلیارد میلیارد فرشته و زنهای زیبا میان در خدمتش تا چپ و راست بهش انواع سرویسها رو بدند !

نه عزیزان این خبرها نیست، در همه ادیان هم دیدید گفته شده بهشت لایه های مختلف داره و لایه های بالاتر مخصوص انسانهای خدائی هست !

شاید بگید خب تو بهشت هم که تبعیضه ! جاهی بهتر قبلا پر شده !

نه عزیز بهشت هم نتیجه تلاش های اکنون من و شماست !

من و شمائی که هنوز ارزش اکنون و نعمت زیستن و زنده بودن رو نمی دونیم و در جهت نابودی هستی و خوبی ها گام بر می داریم، آیا این درسته پس از مردن دو تا بال بهمون بدن بریم طبقه آخر بهشت؟!

نه دنیا بی صاحب نیست، هر کسی تلاش کرد جایگاه بهتری می گیره.

این شمائید که جایگاه آینده تون رو اختیار می کنید و کارها و اندیشه ها و عملکردهای اکنون شماست که انرژی می سازه !

در روایات دینی هم می بینیم که انسان پس از هر کار خوب برای خودش توی دنیای دیگه آجر بهشتی می فرسته.

که البته این یک مثال بصورت مادی که قابل درک برای نظام مادی گرایانه ذهن هست زده شده  که برای انسان قابل درک و هضم باشه . وگرنه بهشت که اینجور چیزها رو نداره.

در واقع بهشت هیچ جائی تو آسمون نیست، بهشت ارتقا دید درون ماست.

همه ما می دونیم الان که تو زمین این کره خاکی و مادی هستیم، هیچ چیز حقیقت نیست.

یعنی به بیان دیگه اشیاء رو ما اونطور که چشم و ذهنمون تفسیر می کنه می بینیم، نه اونطوری که هستند !

برای مثال. به عکس پائین نگاه کنید . دایره های رنگی رو میبینید؟ هیچ رنگی جز صورتی وجود نداره . خب حالا کمی به علامت مثبت وسط صفحه نگاه کنید. در کمال تعجب خواهید دید که رنگ سبز اضافه می شه. در حالی که به هیچ عنوان رنگ سبزی در این عکس وجود نداره !

zehn.jpg


خب کمی بیشتر به + وسط صفحه توجه کنید. خواهید دید که نقاط صورتی هم ناپدید می شند !

بگذارید ساده بگم. در بیرون از ما هیچ چیزی وجود نداره. حقیقت درون ماست. خدا و شیطان درون ماست و این انتخاب آگاهانه بین راه خدا یا راه شیطان رشد یا پستی رو برای ما حاصل می کنه که اگه راه عشق رو بریم به بعدی از سطح ارتقای درونی خواهیم رسید که به قبل از آفرینش می رسیم و با آفریینده یکی خواهیم شد و اون یعنی بهشت !

 

بهشت یه دنیای دیگه نیست، بهشت بعد های مختلف همین دنیاست که ما با رشد درونی قادر به دیدن و زندگی کردن در اون هستیم

در بعد اکنون زمان و مکان و ماده ما رو محصور کردند، همونطور که در گذشته چیزهای بیشتری ما رو محدود کرده بودند و زبان نداشتیم تا خواسته هامون رو بگیم، درکی نداشتیم تا آرزو کنیم و ...

و لطف این خدای بزرگ بود که با دلسوزی راه تکامل رو برای ما هموار کرد تا انسان شدیم.

انسان همیشه بوده حتی قبل از آدم شدن !

می دونیم که خداوند وقتی انسان رو از خاک آفرید گفت از روح خودم بهش دمیدم !

و نهایتا خاک نابود می شه اما آدم همونه و باقیه !

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

پس خدا از چیزی به وجود انسان داد که همیشه بوده، پس انسان مال قبل از آفرینش و بوده در ازل و خواهد بود در ابد .

اما باید تلاش کنه تا به قبل از آفرینشش یعنی یکی شدن با هستی و ارتقاء پیدا کنه از موجود به وجود.

از زندگی کردن به زندگی دادن برسه و این جز عشق و آگاهی و ارتقای درون ممکن نیست

شناخت خود (خودآ= خدا) لازمه رشد و رفتن به بعد های برتر هستی هست، وگرنه شاید اونقدر بدی کنیم که پرت بشیم به دنیاهای پست تر .

در پایان خلاصه برداشت بهشت رو تعریف می کنم، گرچه شاید کمی تخصصی اما به زبان عامیانه می گم

در واقع بهشت یک ارتقاء و رشد دید درونی نسبت به خود هست که خودشناسی حاصل بشه و به عدم بازگرده .

یعنی به قبل از آفرینش ( ترکیب شدن روح پاک با ماده که جسم پست هست)

و در واقع وقتی چنین ارتقائی صورت بگیره به بعدی از هستی می رسیم که بی زمانی و بی مکانی هست.

دیگه هیچ بعدی، هیچ مرگی، هیچ بدی و زشتی، هیچ محدودیتی ، هیچ ناراحتی، هیچ سیاست بازی، هیچ بیماری، هیچ غصه ای وجود نداره. دیروز و امروز و فردا وجود نداره. زمان معنی نداره و مکان هم همینطور.

انسان از مرحله موجود به وجود (سرشت خودش) باز می گرده و می شه خود خدا .

در این مرحله انسان از بعد بازی انرژی ها و همه مجاز ها رها می شه.

اندیشیدن برابره با شدن. خشم معنا نداره. هدف فقط کمک کردن موجودات دیگه برای رشده

هیچ خشمی وجود نداره و هر چی هست عشقه و عشقه و عشق

عشقی بدون حساب و کتاب و بدون گزینش خوبی و بدی

عشقی بدون حد و مرز به هر موجودی

عشقی از روی نیازدرون نه سیاست !

عشقی با تمام وجود ...

 


راه ورود به بهشت

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 87/6/11 9:58 صبح

روزی مردی خواب دید که مرده و پس از گذشتن از پلی به دروازه بهشت رسیده است. دربان بهشت به مرد گفت: برای ورود به بهشت باید صد امتیاز داشته باشید، کارهای خوبی را که در دنیا انجام داده اید، بگوئید تا من به شما امتیاز بدهم.
مرد گفت: من با همسرم ازدواج کردم، 50 سال با او به مهربانی رفتار کردم و هرگز به او خیانت نکردم.
فرشته گفت: این سه امتیاز.
مرد اضافه کرد: من در تمام طول عمرم به خداوند اعتقاد داشتم و حتی دیگران را هم به راه راست هدایت می کردم.
فرشته گفت: این هم یک امتیاز.
مرد باز ادامه داد: در شهر نوانخانه ای ساختم و کودکان بی خانمان را آنجا جمع کردم و به آنها کمک کردم.
فرشته گفت: این هم دو امتیاز.
مرد در حالی که گریه می کرد گفت: با این وضع من هرگز نمی توانم داخل بهشت شوم مگر اینکه خداوند لطفش را شامل حال من کند.
فرشته لبخندی زد و گفت: بله، تنها راه ورود بشر به بهشت موهبت الهی است و اکنون این لطف شامل حال شما شد و اجازه ورود به بهشت برایتان صادر شد!


زیارت حضرت فاطمه زهراء(س)

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 87/3/4 6:25 عصر

یَا مُمتَحَنَةُ امتَحَنَکِ اللهُ الَّذی خَلَقَکِ قَبلَ أن یَخلُقَکِ، فَوَجَدَکِ لِما امتَحَنَکِ

صابِرَةً، وَ زَعَـمنآ اَنَّا لَکِ اَولِیآءُ وَ مُصَـدِّقُونَ وَ صابِرُونَ لِکُلِّ مآ اَتانا بِهِ

اَبُوکِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَاَتَی بِهِ وَصِـیُّهُ، فَاِنّا نَسئَلُکِ اِن کُنّا صَدَّقناکِ،

اِلاّ اَلحَـقـتـِنا بِـتـَصدیـقـِنا لـَـهُما، لِنـُـبَـشِّـرَ أنفُسِنا بِاَنّا قَـدطَهُرنا بِوِلایَتِکِ.

اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا بِنتَ نَبِیِّ الله، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا بِنتَ حَـبـیـبِ اللهِ، اَلسَّلامُ

عَلَیکِ یا بِنتَ خَـلیلِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا بِنتَ صَـفِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ

یا بِنتَ اَمـیـنِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا بِنـتَ خَـیـرِ خَـلـقِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ

یا بِنتَ اَفضَلِ اَنـبـِیاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَـتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا بِنتَ خَـیرِ

الـبـَرِیَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا سَیـِّدَةِ نِـسآء العالَمینَ، مِنَ الاَوَّلینَ وَ الآخِرینَ،

اَلسَّلامُ عَـلَیکِ یا زَوجَـةَ وَلیِّ اللهِ وَ خَـیـرِ الخَلـقِ بَعــدَ رَسُول اللهِ، اَلسَّلامُ

عَلَیکِ یآ اُمَّ الحـَسَنِ وَ الحُـسَینِ، سَیِّدَی شَبابِ اَهــلِ الجَنَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ

یا اَیَّتُهَـا الصِّـدّیقَـةُ الشَّهـیدَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا اَیَّتُهَـا الرَّضِـیـَِةُ الـمـَرضِیـَّةُ

الـزَّکِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا اَیَّتُهَا الـحَـورآءُ الاِنـسیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا اَیَّتُـهَا

التَّـقـِیَّةُ النـَّقِـیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا اَیَّتُهَا الـمُحَـدَّثَةُ العَلمیَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا

اَیَّتُهَا الـمَظـلُومَةُ الـمَغضُوبَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا اَیَّتُهَا المُضطَهَدَةُ المَـقهُورَةُ،

اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا فـاطِـمـَةُ بِنتَ رَسُول اللهِ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، صَلَی اللهُ

عَلَیکِ وَ عَلَی رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ، أشـهـَدُ اَنَّکِ مَضَیتِ عَلی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّکِ،

وَ اَنَّ مَن سَرَّکِ فَـقـَد سَرَّ رَسُـول اللهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ، وَ مـَن جَـفـاکِ

فَـقـَد جَفا رَسُول اللهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ، وَ مَن آذاکِ فَقَد آذی رَسُول اللهِ

صَـلَی اللهُ عَـلَیهِ وَآلـهِ، وَ مَـن وَصـَلَـکِ فَـقـَد وَصَـلَ رَسُـول اللهِ صَلَی اللهُ

عَلَیهِ وَآلهِ، وَ مَن قَطَـعَکِ فَـقـَد قَطَعَ رَسُول اللهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ، لِاَنَّکِ

بِـضـعَـةٌ مـِنهُ وَ رُوحُهُ الـَّذی بَـینَ جَنبَیهِ، اُشهِـدُ اللهَ وَ رُسُـلَهُ وَ مَـلآئِکَتَهُ،

اَنّـی راضٍ عَمـّـَن رَضـیـتِ عَـنهُ، ساخـِطٌ عَلی مَن سَخِـطـتِ عَـلَیهِ، مُتَبِّرِءٌ

مِمَّن تَـبـَرَّئـتِ مـِنـهُ، مُوالٍ لِـمـَن والَـیـتِ، مُعـادِ لِمَن عادَیتِ، مُبغِـضٌ لِمَـن

اَبغَـضتِ، مُحِّبٌ لِمَن اَحبَبتِ، وَ کَفیَ بِاللهِ شَهیداً وَ حَسیباً وَ جازِیاً و مُثیباً.


نمایشگاه نرم افزار

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 87/2/30 4:40 عصر

نمایشگاه نرم افزار قرآنی در دانشگاه شهرکرد

با70 درصد تخفیف

ازتاریخ 4/3/87 لغایت9/4/87

همراه با دیدن  قابهای قرآنی


موعظه، روشی جذاب براى بیان حقایق

ارسال  شده توسط  قرآن و عترت در 87/1/29 11:0 عصر

موعظه، روشی جذاب براى بیان حقایق
..
.مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُو مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِب...
(سوره طلاق آیه 2  ) ( ...و هر کس از خدا پروا کند، ]خدا [براى او راه بیرون شدنى قرار مى دهد، و از جایى که حسابش را نمى کند، به او روزى مى رساند... )
یکى از رفتارهاى امام حسین(علیه السلام) نسبت به مردم، ارشاد و راهنمایى آنان بود. مواعظ امام حسین(علیه السلام) از بیانات دلنشین و بسیار جالب خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است و چون فکر و اندیشه آن حضرت، نشأت گرفته از قرآن کریم و از افق اعلا است، مواعظ وى نیز عطر دلاویز قرآن را دارد و در مواردى آمیخته با آیات قرآنى و یا برگرفته از آن است از جمله مواعظ آن بزرگوار این است:اوصیکم بتقوى الله فانّ الله قد ضمن لمن اتّقاه ان یحوّله عمّا یکره الى ما یحبّ و یرزقه من حیث لایحتسب(تحف العقول، ص 240 / بحارالانوار، ج 75، ص 121)( شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم  زیرا خداوند، تحقیقاً براى کسى که تقواى او را داشته باشد، ضمانت کرده که او را از نگرانى ها و ناراحتى هایش بگرداند و به آن چه دوست مى دارد و موجب خوشى و نشاط و انبساط خاطر اوست وارد کند و او را از جایى که خود گمان نمى برد روزى دهد.) این سخن به وضوح آشنایان به قرآن را به آیه شریفه قرآنى متوجه مى کند که مى فرماید: وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُو مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِب... کسى که پرهیزکار باشد و از گناه خویشتن دارى کند، خداوند، راه نجاتى براى او فراهم خواهد کرد و او را از جایى که خود گمان نبرد روزى خواهد داد.

<      1   2   3   4   5   >>   >