ارسال
شده توسط قرآن و عترت در 87/8/13 6:0 عصر
روزی شخصی ازبیابان به سوی مدینه می آمد درراه دید پرنده ای به سراغ بچه های خود درلانه رفت.او جوجه های آن پرنده مادر را ازلانه در آورد با خود گفت:
"اینها را به عنوان هدیه نزد پیامبر(ص) ببرم.
جوجه ها رابه حضور پیامبر آورد، دراین هنگام جمعی از اصحاب حاضربودند ناگاه دیدند که پرنده ی مادر بی آنکه ازمردم وحشتی کند آمد و خود را روی جوجه هایش انداخت.معلوم شد پرنده ی مادر، به هوای جوجه هایش به دنبال مرد آمده و محبت و علاقه به فرزندانش به قدری زیاد بود
که ترس از گرفتاری و اسارت، خود را روی آنها انداخت
و با زبان حال جوجه هایش را میخواست.
پیامبر(ص) رو به حاضران کرد و فرمود:
"این محبت مادر رانسبت به بچه هایش درک کردید ولی بدانید خداوند هزاران برابر این محبت به بندگانش محبت وعلاقه دارد"