ناپلئون درسفری که به مصر داشت به کتابخانه ای رفت و . مترجم قرآن را باز کرد و این آیه آمد: ان هذا القرآن یهدى للتى هى اءقوم و یبشر المؤ منین ( سوره اسراء آیه 9) براستى که دین قرآن هدایت مى کند بآنچه درست و محکمتر است و بر مؤ منان بشارت مى دهد
وقتى مترجم این آیه را خواند و ترجمه کرد؛ از کتابخانه بیرون آمد و شب را تا صبح بفکر این آیه بود. صبح باز به کتابخانه آمد و مترجم آیاتى دیگر از قرآن را برایش ترجمه کرد.
روز سوم هم مترجم از قرآن براى او خواند و ترجمه کرد
ناپلئون در مورد قرآن سئوال نمود.
گفتند : مسلمانان معتقدند که خداوند قرآن را بر پیامبر آخرالزمان محمد( صلى الله علیه و آله وسلم) نازل کرده است و تا قیامت کتاب هدایت آنان است .
ناپلئون گفت : آنچه من از این کتاب استفاده کردم اینطور احساس نمودم که
1) اگر مسلمین از دستورات جامع این کتاب استفاده کنند روى ذلت نخواهند دید.
2) تا زمانیکه قرآن بین آنها حکومت کند، مسلمانان تسلیم ما نخواهند شد؛ مگر ما بین آنها و قرآن جدائى بیفکنیم
منبع: رهنماى سعادت جلد 2ص 478 - هماى سعادت ص 96 به نقل از کتاب یکصدموضوع پانصدداستان ، سید علی اکبر صداقت)
موعظه، روشی جذاب براى بیان حقایق
...مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُو مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِب...(سوره طلاق آیه 2 ) ( ...و هر کس از خدا پروا کند، ]خدا [براى او راه بیرون شدنى قرار مى دهد، و از جایى که حسابش را نمى کند، به او روزى مى رساند... )
یکى از رفتارهاى امام حسین(علیه السلام) نسبت به مردم، ارشاد و راهنمایى آنان بود. مواعظ امام حسین(علیه السلام) از بیانات دلنشین و بسیار جالب خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است و چون فکر و اندیشه آن حضرت، نشأت گرفته از قرآن کریم و از افق اعلا است، مواعظ وى نیز عطر دلاویز قرآن را دارد و در مواردى آمیخته با آیات قرآنى و یا برگرفته از آن است از جمله مواعظ آن بزرگوار این است:اوصیکم بتقوى الله فانّ الله قد ضمن لمن اتّقاه ان یحوّله عمّا یکره الى ما یحبّ و یرزقه من حیث لایحتسب(تحف العقول، ص 240 / بحارالانوار، ج 75، ص 121)( شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم زیرا خداوند، تحقیقاً براى کسى که تقواى او را داشته باشد، ضمانت کرده که او را از نگرانى ها و ناراحتى هایش بگرداند و به آن چه دوست مى دارد و موجب خوشى و نشاط و انبساط خاطر اوست وارد کند و او را از جایى که خود گمان نمى برد روزى دهد.) این سخن به وضوح آشنایان به قرآن را به آیه شریفه قرآنى متوجه مى کند که مى فرماید: وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُو مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِب... کسى که پرهیزکار باشد و از گناه خویشتن دارى کند، خداوند، راه نجاتى براى او فراهم خواهد کرد و او را از جایى که خود گمان نبرد روزى خواهد داد.
یا من هو الکبیر المتعال
***معارفی برگرفته از قرآن کریم:تفسیر سوره مبارکه حمد***
1)"سخنی پیرامون بسم الله الرحمن الرحیم"
با سلام و تحیت!
از آب حیات بخش وضو ساخته ای،
رو به قبله می ایستی،با کمال ادب و احترام...
می خواهی با منشا هستی سخن بگویی...
دو دست را بالا می آوری تا محاذی گوشها،الله اکبر!
و همین زمان است که عشق آغاز می شود،می توانی در حریم امنش لب بگشایی و هر چه دل تنگت می خواهد بگویی،چراکه او اسمع السامعین است!
اولین کلام:"بسم الله الرحمن الرحیم"
این همان جمله ای است که اهل تسنن آن را جزء هیچ سوره ای نمی دانندو شروع هر سوره را با بسم الله از قبیل شروع هر کار دیگر با بسم الله می شمارند که بسم الله جزء آن کار نیست،و در عمل نیز گاهی سوره ها را بدون بسم الله می خوانند.
تو اما شیعه ای و پیرو خط ائمه اطهار علیهم السلام که به شدت با این مسئله مخالفت دارند،
تا آنجا که فرموده اند:خدای بکشد کسانی را که بزرگترین آیه از آیات قرآن را از قرآن حذف کرده اند.
شاید بپرسی اینکه به بشر دستور داده شده است که کارهایش را به نام خدا بنامد،روی چه انگیزه ای می تواند باشد؟
و در پاسخ می گویم:انسان که احساس فطری از خداوند دارد و او را به عنوان یک موجود قدوس و منبع خیرات می شناسد،
وقتی کارش را به نام او نامید،معنایش این است که در سایه قدس و شرافت و کرامت او،این عمل نیز مقدس گردد.
و چون آغاز کردن به نام کسی مفهومش این است که او را موجودی قدوس و منزه از جمیع نقصها و سرچشمه کمالات دانسته،
و می خواهد که عملش را با انتساب به او برکت بخشد،لذا کارها را به نام هیچکس حتی نام پیغمبر،نمی توان آغاز کرد.
و این است معنی تسبیح نام الله که در اول سوره اعلی به آن دستور داده شده است:
"سبح اسم ربک الاعلی:تسبیح کن نام پروردگار بزرگت را"
دراین باب شاید نقل داستانی از موسی علی نبینا و آله السلام خالی از لطف نباشد:
حضرت موسی را دل درد شدیدی عارض شد.عرض کرد:بارالها!چه باید کرد؟خطاب آمد در بیابان از فلان گیاه تناول کن.او چنین کرد و شفا یافت.
پس از چندی دیگر باز این درد دراو پدید آمد و به سراغ همان گیاه رفت و خورد.ولی سودی نکرد،بلکه دردش را شدت داد!
گفت:خدایا آن بار خوردم شفا یافتم و این بار خوردم بدتر شدم.فرمود:تو بار اول از جانب من و با نام من سراغ آن گیاه شدی و شفا یافتی،
ولی این بار از جانب خودت و بی نام من از آن خوردی که به جای درمان دردزا شد.مگر نمی دانی که دنیا همه زهر و قاتل است و دوای آن نام من؟
*این بار که بسم الله را گفتی،با تمام وجود بگو...
که :قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین*
یا حق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از:آشنایی با قرآن شهید مطهری ، نسیم حیات ابو الفضل بهرام پور،تفسیر فخر رازی